در حالیکه کاملا مشخص است ما از تمام حواس پنجگانه خود برای دریافت اطلاعات استفاده میکنیم ، بعضی ها به معانی روابط و احتمالات مبنی بر حقایق بیش از خود حقایق توجه دارند.
ممکن است بگویید این اشخاص از حس ششم خود بیش از حواس پنجگانه خود استفاده می کنند.
آن هایی که شم را ترجیح میدهند ما به آنها شمی می گوییم.
شمی ها به طور طبیعی میتوانند فاصله بین سطور را بخوانند و در همه چیزها معنا پیدا کنند.
شم را به کمک حرف N نشان می دهیم.
شمی ها به استنباط ها توجه دارند.
آنها برخلاف حسی ها به تصور و تخیل بها میدهند و به الهام و حرف دلشان احترام میگذارند.
شمی هابه آینده توجه دارند .
آنها دوست دارند حوادث را پیش بینی کنند و نسبت به تغییر دادن شرایط راغب هستند.
البته همه مردم در زندگی شان هم شمی و هم حسی هستند.
شمی ها به خوبی از ارقام و آمار و اطلاعاتی که حواس پنجگانه به آنها میدهند آگاهند و حسی ها می توانند منظور و معنای کلمات اشخاص را درک کنند.
راه جدیدی برای حل مسایل پیدا کنند و یا حدس بزنند چه کسی این کار را کرده است.
حتی با این وجود هر کسی ترجیحی دارد که میانه شمی بودن و حسی بودن یکی را انتخاب کنند.
همه ما یک روند و یک فرآیند را به راحتی بیشتری قبول میکنیم، بیشتر از آن استفاده می کنیم در مقایسه با دیگران ،در استفاده از آن موفقتر عمل میکنیم.
حسی ها می توانند حقایق زیادی را ببینند و آنها را به خاطر بسپارند.
شمی ها بهتر می توانند حقایق را تفسیر کنند.
ماجرای زیر این موضوع را به خوبی نشان میدهد:
الیزابت که یک حسی و جین هم که یک شمی است در یک شرکت تولید لوازم آرایش کار می کنند.
یکی از روزها رئیس اداره تمام مسئولان واحدها را برای شرکت در یک جلسه اضطراری دعوت کرد .
او در این جلسه به ارقام و آمار اشاره کرد.
وضع اقتصادی شرکت را آنقدرها خوب توصیف نمیکرد.
او گفت اگر وضع بهتر نشود ، شماری از کارکنان شرکت شغلشان را از دست خواهند داد.
در زمینه کاهش هزینه ها هم اقداماتی صورت خواهد گرفت.
جلسه خیلی زود به پایان رسید و روسای واحدهای مختلف در ابهام و سردرگمی فرو رفتند جین و الیزابت بلافاصله به پشت درهای بسته رفتند تا برداشت های شان را مقایسه کنند الیزابت به این نتیجه رسیده بود که شرکت در شرایط دشوار مالی قرار دارد زیرا او ارقامی را که رئیس شرکت ارائه داده بود به طور کامل درک کرده بود.
جین هم تکان خورده بوداوبه محض ورود به جلسه به این نتیجه رسیده بود که اشکالی در کار وجود دارد و حالا به این نتیجه رسید که موضوع فراتر از آن حرف هایی است که رئیسش گفته است جین متوجه شد رئیس شرکت که معمولاً ملایم و آرام است به خشم آمده است او در ضمن متوجه شد بسیاری از روسای واحدها به هم نیروهای پرسش برانگیز می کنند جین و الیزابت به نظر می رسد رابطه خوبی میان رئیس شرکت و معاون شرکت وجود نداشته باشد با آنکه در این خصوص در شرکت حرفی زده نشده بود جین با خود به این نتیجه رسید روی یک کرم پوستی که درباره اش خیلی حرف زده اند سر و صدا به پا کرده اند اختلاف نظر وجود دارد.