فکر می کنید چگونه انسانی هستید (10)
  • » خودشناسی » فکر می کنید چگونه انسانی هستید (10)
  • ادامه مبحث: فکر می کنید چگونه انسانی هستید

    بعد معلوم شد که هم جین هم الیزابت هردو درست می‌پنداشتند.

    چند روز بعد رئیس شرکت خبر ناخوشایند را پخش کرد.

    اما دلایلش کاملا چیز دیگری بود نه جین و نه الیزابت هیچکدام تعجب نکردند .

    گرچه آنها روی داده های متفاوتی کار کرده بودند هر دو به نتیجه واحد دست یافته بودند.

    در حالی که حسی ها به جزئیات توجه دارند و به این مهم بها می‌دهند که در برابرشان چه چیزی قرار دارد شمی ها به جزئیات توجه ندارند.

    آنها به تصویر بزرگ می اندیشند.

    یک حسی و یک شمی ممکن است حادثه مشابهی را ببینند ، اما برداشت شان از آن کاملاً متفاوت است .

    استیو و کارن نزدیک یک تقاطع بسیار شلوغ ایستاده بودند که شاهد یک تصادف رانندگی شدند.

    در فاصله کوتاهی بعد از تصادف پلیس با هر دو آنها صحبت کرد. تا این که یک حسی است گفت من اتومبیل قدیمی و شورلت وانت استیشن را دیدم که وقتی چراغ سبز بود به سمت چهارراه نزدیک شد. درضمن دیدم که یک موستانگ  قدیمی قرمز رنگ با سرعت از خیابان کناری آمد فکر می کنم. دست کم ۵۰ مایل سرعت داشت من صدای جیغ ترمزهای موستانگ را شنیدم و بعد با برخورد اتومبیل موستانگ به در سمت راننده وانت استیشن صدای مهیبی ایجاد شد .اتومبیل واگن استیشن ۲ به دور خودش چرخید و بعد به چراغ راهنمایی گوشه خیابان برخورد کرد.

    استیو یک شمی است به پلیس گفت او هم دیده است که دو اتومبیل به هم برخورد کردند.

    او فکر می‌کرد موستانگ باید از چراغ قرمز رد شده باشد.

    اما اتفاق به قدری سریع روی داد که او نمی‌تواند از این حیث مطمئن باشد.

    در واقع استیو نمی‌توانست اطلاعات چندانی در اختیار مامور راهنمایی قرار دهد.

    او به یادش مانده بود که از خودش پرسیده بود موستانگ با این سرعت کجا می رفت.

    از آن جهت می‌دانست که اتومبیل موستانگ است زیرا قبلا خودش هم یک موستانگ داشت.

    به فکرش رسیده بود که کسی باید به سرعت یک آمبولانس خبر کند.

    او امیدوار بود که هر دو راننده کارت بیمه داشته باشند.او به ذهنش رسیده بود که راننده را در جایی دیده است.

    روش حسی  باروش شمی  بسیار متفاوت است .

    برای مثال یک شمی به حس جهت یابی خود اعتماد می‌کند و کمتر از نقشه راهنما استفاده می کند .

    او بدون خواندن دستورالعمل دستگاه تهویه هوا را به کار می اندازد.

    اما یک حسی  از روش عملی تری استفاده می کند.

    در اولین سالگرد ازدواجشان شارون به جرج یک دستگاه باربیکیو گریل گازی داد.

    دفترچه راهنمای همراه حاوی ده صفحه درباره چگونگی سوار کردن این دستگاه بود.

    جون که یک شمی به تمام معنا بود با این ذهنیت که علی الاصول کدام یک از بخشهای دستگاه باید به کدام بخش دیگر وصل شود شروع به سوار کردن دستگاه کرد .

    دو ساعت بعد وقتی کارش تمام شد دستگاهی که درست شده بود بیش از یک اجاق گریل به یک دوچرخه شباهت داشت.

    از آن گذشته مشکل لوازم و قطعات اجاق گاز گریل اصولا زیادی آمده بود و او نمی دانست که این قطعات را باید به کجا ببندد.

    یک ساعتی طول کشید که شارون حسی دستگاه را دوباره باز کرد و طبق دستور دفترچه راهنما روی هم سوار نمود.

     

    شششش

    ثبت دیدگاه

      • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
      • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
      • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    برو بالا