ادامه رمزگشایی از گونه شخصیتی:
وقتی از ما خواستند برای جمعی از متخصصان استخدامی سلسله کارگاههای آموزشی دایر کنیم برای تشخیص گونه شخصیتی ، به این نتیجه رسیدیم که چگونه کاری میتواند برای یک شخص مفید و مناسب باشد برای شخص دیگر قابل استفاده نیست.
ما با مسئولین استخدامی کار میکردیم که آنها در یک موسسه شاغل بودند.
وظیفه آنها این بود که کسانی را که در حال حاضر در جایی شاغل بودند و به درد کاری در موسسه ای که طرف قرارداد آنها بود می خوردند به انتقال موسسه جدید راضی کنند.
اگر کسی که این اشخاص پیدا میکردند در محل شغل جدید به مدت سه ماه باقی می ماند یابندگان پاداش سخاوتمندانه میگرفتند.
یکی از کسانی که ما آموزش دادیم کسی به نام آرتور بود.
از این که خوشحال تر نمی توانست بشود عاشق سرعت زیاد کار بود
شخصی پر انرژی بود
خوب صحبت میکرد
از برقراری تماس تلفنی با اشخاص مختلف لذت می برد
از مهارتهای استدلالی عالی اش برای متقاعد ساختن دیگران برای اینکه فرصت های شغلی جدید را بیازمایند لذت می برد.
آرتور فرمول موجود را درک میکرد.
او در ازای هر۵۰ تماس تلفنی که میگرفت به ده نفر میرسید که علاقهمند بودند و از این ۱۰ نفر دو یا سه نفر را به محل های جدید میفرستاد.
پوست کلفت آرتور به او کمک میکرد.
زیرا او در اغلب تماسهای تلفنی اش جواب رد می گرفت .
اما او هرگز این رد کردن را شخصی ارزیابی نمیکرد.
برای آرتور مهم این بود که برنامهای را به اتمام برساند و برنامه بعدی را شروع کند.
او در تمام مدت روز کار می کرد و پول سرشاری به جیب میزد.
و اما جولی :
اما برای جولی موضوع کاملاً متفاوت بود.
جولی هم مانند آرتور از اینکه با شمار کثیری صحبت کند لذت می برد اما بر خلاف آرتور جولی میخواهد کسانی که با آنها تماس میگرفت به راستی از این شغل جدید لذت ببرند.
او می خواهد برای متقاضیان خود مشاغلی پیدا کند که به راستی مورد نظر و علاقه آنها باشد.
بتوانند در آن کار رشد کنند و به موفقیت شخصی برسند.
سرپرست جولی چندین بار به او اخطار کرده بود که بیش از حد لازم روی اشخاص وقت صرف می کند.
او می گفت چه جوری باید خیلی سریع تر تشخیص دهد کسی که با او تلفنی صحبت میکند خواهان و علاقه مند این شغل هست یا نیست.
در واقع جولی به جای پر کردن مشاغل با مشتریان مشورت و مشاوره میکرد.
اینکه او میتوانست درآمد کلانی به جیب بزند برایش مهم نبود.
وقتی ۶ ماه بعد برای پیگیری آموزش و تاثیر آن به این سازمان برگشتیم برای من عجیب بود که شنیدیم جولی از کارش دست کشیده است.
نیازها خواستهها علایق مهارتها، ارزشها، و شخصیتهای اشخاص همه با هم متفاوتند.
اگر من و شما دارای گونه شخصیتی واحد نباشیم کاری که به نظر شما جالب است ممکن است برای من ابدا جالب نباشد و حتی من از آن بدم بیاید .
مردم با توجه به شخصیت و سلیقه خود مشاغل مختلفی برای خود برمیگزینند و این نکته ای است که تاکنون به طور جدی مورد توجه واقع نشده است .